محل تبلیغات شما



این داستان زیبا را بارها و بارها باید خواند و خود را محک زد . اشکتان اگر درآمد نشانه ای از نوستالژی و درد غربت از وطن معنوی و الهی ارزشهای والایی است که در مردان خدایی و رفتار و اخلاقیات بی نظیر و کمیاب آنها حس می کنید ما کجا و امثال چمران عزیز کجا؟ تا دلی آتش نگیرد،حرف جانسوزی نگوید حال ما خواهی اگر از گفته ی ما جستجو کن ! بیایید با خدا آشنی کنیم ، هم را ببخشیم ، کینه ها را از دلمان بیرون بریزیم خود را سبکبار کنیم
خبر بود و تکرار خمپاره ها جگرگوشه ها، پاره پاره رها خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها زمین، مین، کمین، رد قناسه ها ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک از چشم های خسته ی مادر گرفته است بی شک شبیه کوچه ی ما، کوچه های عرش از نام پر شکوه تو زیور گرفته است حالا منم، کنار تو، اینجا که پر زدی اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است ای انعکاس دست علی!
هادی بعد از سفر کربلاواقعا کربلایی شد .خودش را در حرم جا گذاشته بود هیچ گاه به دنیای مادی ما برنگشت . اآنقدر ذکروفکرش در کربلابو اقا دعوتش کرد. پنج ماه پس از بازگشت از کربلا توسط یکی از دوستان مقدمات سفرو اقامت درحوزه یعلمیه نجف را فراهم کرد.بهمن ماه 1390 راهی شد دیگر نتوانست اینجا بماند . برای تحصیل راهی نجف شد .یکی از دوستان که برادر شهید وسان نجف بود شرایط حضور ایشان در نجف فراهم کرد وهادی راهی شهر نجف شد.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها